دوباره شب
وامیدها،امیدها،امیدها
وتوجیه ها،توجیه ها،توجیه ها
آه...
ای لحظه های تاریک ظلمانی
اینک
من وشما
تاریکی وبستر
بشتابیم.
۱۲ نظر:
سلام عصر زیبای آدینه تون به خیر جناب احمد زاده ....
من و تو با بهانه و امید همبستریم در شبهای تاریک ...
لذت بردم از خوندن شعر کوتاه و پر معنا تون
يك بستر و تاريكي لابد براي گريه ! ماها ( خودمم ميگم ) فقط گريه كردن بلديم ! آرزو دارم به اندازه ي گريه هامان مرد عمل باشيم .
به خاطر تموم لطفی که به من و نوشته های من دارید سپاسگزارم حتی اگه تاییدم نکنید
سلام...
شاید امید بهترین بهانه برای ادامه ی زندگی باشد.....
عشق ایستادن زیرباران و خیس شدن با هم نیست .
عشق آن است که یکی برای دیگری چترشود و او هیچوقت نداند چرا خیس نشد ؟
سلام عزیز. ممنون. موجز و خوب بود.
من چند بار آمدم نميشد نظر گذاشت . ممنون كه نوشته هاي مرا خواندي و گفته بودي در سبك قبلي بهترم . ميشه بفرمايين كدام سبك و از چه نظر .. خوشحال ميشم از راهنماييتون .
مرسي از راهنماييتان . خوب من آنچه به ذهنم ميرسد را مي نويسم و گاهي ذهنم كوچك مي شود لابد !
وباز توجيه ها...توجيه ها...توجيه ها.زيبابود...شادباش
اينجا كامنت گذاشتن كمي دنگ و فنگ داره ! خيلي ممنون كه ميخوانيد مرا . خيلي ممنون كه راهنمايي ام ميكنيد .
سلام به دوست خوبم
ممنون از حضور مهربونتون .
شعرتون زیبا بود .
اما ای کاش امیدها بیشترباشه برای شبهای تاریک .
شاد باشین .
همیشه تلخ ترین لحظه های تورو کسی میسازه که بهترین لحظه ها رو براش ساختی .
ارسال یک نظر